داستان آموزنده <<همسایه حسود>>

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ وزیباخرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .

یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد .

وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است .

وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت: " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ."

مثلث برمودا و عجایب آن

داستان آموزنده «همسایه حسود»

میوه ,یک ,خانه ,سطل ,زباله ,خوشحال ,تازه و ,های تازه ,و رسیده ,پر از ,یک سطل

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش ترفند هاي کشاورزي fakhtehrayaneh شعبانی بیخی بابا بازرگانی سایناویژن کتابخانه عمومی شهدای چمران ماهشهر بلاگی برای فایل ها مرزهای مشترک simorghepar مالت | بازارچه